کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

وبلاگ کیان، مرد کوچک

پسر عزیزم هجده ماهگی ت مبارک

1392/12/20 21:10
نویسنده : الناز
401 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگم

یک سال و نیم پر از لذت مادر شدن رو در کنار تو پسر عزیزم پشت سر گذاشتم و هزاران بار خداروشکر به خاطر اینکه تو رو به ما داد. قشنگیه هجده ماهگی ت اینه که تقریبا در آستانه عید باستانی نوروز هست و شور و نشاط مضاعفی توی خونمون بوجود اومده. و احساس میکنم وارد مرحله جدید و نویی از زندگی میشی. فردا هم نوبت واکسن هجده ماهگی ت هست امیدوارم زیاد اذیت نشی.

در ماهی که پشت سر گذاشتیم علاقه خوبی به حرف افتادن نشون دادی بیشتر کلمات که از ما میشنوی رو تکرار میکنی گاهی دوباره استفاده میکنی و گاهی انگار در حافظه ت ذخیره میکنی تا بعدا به کار ببری. سعی میکنی با حرف زدن منظورت رو به ما بفهمونی عزیز دلم. مثلا وقتی آب میخوای با اون صدای نازت و لحن کودکانه میگی "آب به" یعنی آب بده، یا گاهی میگی "آب بیریز". من و بابا خوشبخت ترین آدمهای روی زمین میشیم وقتی با اون لحن و کشیدن صدات میگی "ماماااااان" "بابا".

کلماتی که بلد شدی و به کار میبری :

بس = بستی (عصرها هوس بستنی میکنی میری در فریزر باز میکنی میگی بس و اگه لحظه ای درنگ کنم شهر رو بهم میریزی)

سی = سیب (عاشق میوه سیب و لیمو شیرین هستی)

دا = چای (فکر میکنم به این دلیل به چای میگی دا چون همیشه وقتی به سینی چایی نزدیک میشدی میگفتم داغ داغ)

عس = عسل(اما لب نمیزنی کلا چیزهای شیرین به جز کاکائو دوست نداری)

باب ک = پارک(وقتی از پنجره آشپزخونه زمین بازی پارک رو میبینی با دست نشون میدی میگی باب ک، عاشق پارک و بازی هستی)

جیز (به یه سری وسایلی که میدونی نباید دست بزنی مثل سطل زباله یا وسایل شکستنی میگی جیز، جالب اینجاست که وقتی مامان نباشه کار خودت رو میکنی و اگه سر برسم یهو منو ببینی انگشت اشارت رو تکون میدی و پشت سر هم میگی جیز جیز جیز... فدای اون عقل ت بشم که اینطوری به مامان میخوای بفهمونی که میدونستی کار خطرناکی کردی عاشقتم یعنی کیییییییییان)

عکس( عکس ت رو نشون میدی میگی عکس میگم عکس کی؟ دستت رو روی سینت میزاری میگی من)

ام = وعده های غذایی

کلمه عمه و عمو و دایی رو بلد شدی مخصوصا عمه گفتنت خیلی نازه.

نی نی (با دیدن بچه ای میگی نی نی و عاشق این هستی که یه بچه ببینی و زود باهاش ارتباط برقرار کنی فدای اون اخلاق اجتماعی ت بشم)

ای ای ای ای ای... = زمانی که چیزی رو میخوای و دستت بهش نمیرسه با دست نشون میدی و میگی ای ای ای... پشت سرهم و بدن وقفه منظورت اینه که اینو به من بده.

زرنگم توی جمع کردن سفره بعد از غذا خیلی کمک میکنی وسایلی رو که میتونی بلند کنی میاری آشپزخونه و میدی به مامان بعدش هم اگه دیر بجنبم سفره پاک نشده رو میکشی میاری سمت آشپزخونه فدای اون دستای کوچولت بشم عزیزم. توی خونه تکونی جزئی که انجام دادم هم کمک میکردی و وقتی گردگیری درون کابینت ها تموم میشد ظرفها رو تا اونجا که زورت میرسید بلند میکردی و میدادی به مامان تا بذارم سر جاشون بعضی وقتها هم یه دستمال و رایت رو که جاشو خوب یاد گرفتی برمیداشتی و به درو دیوار میکشیدی و هنوز علاقه بخصوصی به جارو برقی کشیدن داری، جای جارو برقی رو بلدی و وقتی دیگه نمیدونی چیکار کنی مامان رو مجبور میکنی جارو برقی رو بیارم وسط.

و کاری که این روزها بیشتر از همه بهم مزه میده بوس کردن ت هستش آخ که چه حال غیر قابل توصیفی داره مهربونم فدای بوس کردنت بشم.

 

 ادامه در ادامه مطلب

نفس مامان از زمانی که بدنیا اومدی من روت خیلی حساس بودم همراه با لذت بودنت استرسها و نگرانی های زیادی هم تجربه کردم و دائم نگران سلامتی ت بودم. دوست داشتم روی همه امورت نظارت داشته باشم و با وسواس همه اونها رو انجام میدادم اما خداروشکر با بزرگتر شدنت حساسیت های مامان هم کمتر شده و میتونم با خیال راحت بذارم روزهایی به تنهایی خونه بابابزرگ بمونی. این فرصتی میشه برای من تا خستگی در کنم و به خودم و بابا بیشتر برسم و فرصتی برای شما که مستقل بودن و مدت کوتاهی دور بودن از مامان و بابا رو تجربه کنی. خداروشکر در خونه بابابزرگ همه توجه ویژه ای بهت دارن و با علاقه ای که تو از خودت به اونها نشون میدی میدونم که بهت خوش میگذره و در اون تایم خیالم آسودست.

اینم عکس هایی از اولین شبی که خونه بابا بزرگ بدون مامان و بابا خوابیدی

خواب 

 

پسرم برای خودش رختخواب مخصوص داره(دست مامان بزرگ درد نکنه)

 

خواب

 

 میز صبحانه ای که مامان بزرگ برات آماده کرده (نوش جانت مادر)

 

صبحانه

 کیان جان انشالله صد ساله بشی و همیشه تنت سلامت باشه و شاد و موفق باشی عزیزم. بی نهایت دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سانی مامی شادیسا
26 اسفند 92 18:06
ماشالله کیان جونم به حرف افتاده 18 ماهگیت مبارک عزیزمممممممممم الناززززززززززززز یعنی تو میذاری کیان شب تنها جایی بمونه ؟؟؟ آفرین به تو.... اصلا فکرشو نمیکردم... چه خوب که از شیر گرفتیش دیگه راحت شدی. خوبه که یه کله تا صبح مثل آقاها میخوابه و نصفه شب بقیه رو زابرا نمیکنه. صبح که بیدار میشه بهونه ات رو نمیگیره؟؟؟؟
الناز
پاسخ
آره سانی جون از وقتی از شیر گرفتمش بزنم به تخته نیمه شب بیدار نمیشه...مادربزرگشو خیلی دوست داره پبشش میمونه بابابزرگ و عموهاشم هستن سرگرم میشه خلاصه بهونه گیری نمیکنه.