کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

وبلاگ کیان، مرد کوچک

پدر و پسری

اولین عکس کیان با بابا جونش ( گرمترین و امن ترین آغوش دنیا )   وقتی کیان و بابا جونش با هم میخوابن   فیس تو فیس دوست دارم مثل بابام باشم   بابای فداکار در پاسی از شب تا مامان غذا رو آماده میکنه یه چرت بزنیم بابا جون عشقولانه پدر و پسر وقتی کیان و باباجونش با هم تنها میشن یه روز خوب بهاری در پارک جنگلی سرخه حصار همراه بابا جونم   حضور کیان همراه بابا در زمین فوتبال ما عاشق کارهای پر هیجانیم -------------------------------------------------------------------------------------------------...
5 اسفند 1392

اولین سفر خارج از کشور کیان جون

تیر ماه 1392 من و بابا جون تصمیم گرفتیم همراه شما به مسافرت بریم تا حسابی خستگی در کنیم، بابا جون بلیط هامون رو برای 19 تیرماه که مصادف با ماهگرد دهم شما هم بود رزرو کرد، پرواز ما به سمت کشور ترکیه و شهر آنتالیا بود البته این پرواز مستقیم نبود و ما بعد از فرود آمدن توی شهر اسپارتای ترکیه با یک اتوبوس درجه یک و با راهنمایی لیدر به شهر آنتالیا رفتیم و توی هتل پنج ستاره ونیزیا به مدت یک هفته اقامت کردیم. سفرنامه کیان به شرح تصویر در ادامه مطلب شهر اسپارتا ( اتوبوس توی این محل زیبا نگه داشت تا مسافرها خستگی در کنند و  خرید کنند ) فروشگاهی در شهر اسپارتا شهر زیبای اسپارتا  ...
9 بهمن 1392

روزهای شیرینی که زود میگذره

کیان جان،مادر نزدیک به دو ماه دیگه یکسالت تموم میشه باورم نمیشه به همین زودی یکسالت میشه. یه روز به خودم میام میبینم که یه پسر خوش قد و بالا شدی دلم واسه این روزهات و کارهای شیرینت حسابی تنگ میشه...یه وقتهایی که حسابی شیطونی میکنی و عصبانی میشم با گفتن این جمله "روزها زود میگذره از اینکه پسرت سالم و پر تحرک هست لذت ببر،از کارهای شیرینش لذت ببر..." آروم میشم و درکت میکنم که همه شیطنت هات واسه شناختن دنیای اطرافته این همه ورجه وورجه برای رشد و بزرگتر شدنته...تا چند وقت پیش هم فکر میکردم زیاد از بازی های بچه گانه لذت نمیبرم و ناراحت بودم ازینکه نمیتونم با تمام وجود باهات بازی کنم اما وقتی کنارت نشستم و شروع کردم با اسباب بازیهات بازی کردن ...
24 دی 1392
1