کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

وبلاگ کیان، مرد کوچک

روزهای شیرینی که زود میگذره

1392/10/24 21:51
نویسنده : الناز
280 بازدید
اشتراک گذاری

کیان جان،مادر

نزدیک به دو ماه دیگه یکسالت تموم میشه باورم نمیشه به همین زودی یکسالت میشه. یه روز به خودم میام میبینم که یه پسر خوش قد و بالا شدی دلم واسه این روزهات و کارهای شیرینت حسابی تنگ میشه...یه وقتهایی که حسابی شیطونی میکنی و عصبانی میشم با گفتن این جمله "روزها زود میگذره از اینکه پسرت سالم و پر تحرک هست لذت ببر،از کارهای شیرینش لذت ببر..." آروم میشم و درکت میکنم که همه شیطنت هات واسه شناختن دنیای اطرافته این همه ورجه وورجه برای رشد و بزرگتر شدنته...تا چند وقت پیش هم فکر میکردم زیاد از بازی های بچه گانه لذت نمیبرم و ناراحت بودم ازینکه نمیتونم با تمام وجود باهات بازی کنم اما وقتی کنارت نشستم و شروع کردم با اسباب بازیهات بازی کردن و عکس العملهای تو رو دیدم احساس کردم کودک شدم و از بازی کردن با تو دارم حسابی لذت میبرم حالا هر روز وقتی تو خواب شیرین بعد ظهرت هستی منتظرم بیدار بشی  تا با هم بازی کنیم...

روز جمعه که میشد چهارم مرداد ماه برات پیتزای گوشت و قارچ درست کردم خیلی دوست
داشتی و اولین غذایی بود که هر چقدر بهت دادم میخواستی...

نوش جونت عزیزم

 

روز شنبه پنجم مرداد ماه وقتی بابا جون از سر کار اومد حدودای 10 شب شما رو گذاشت روی دوشش حسابی شیطونی کرده بودی و خسته خسته بودی در این حین بابا موبایلش زنگ زد در حالی که هنوز رو دوش بابا بودی شروع کرد به صحبت کردن با موبایل و راه رفتن و یهو بابا گفت الهی قربونش برم توی آینه
ویترین دیده بود که خوابیدی سریع تلفنش رو قطع کرد و بغلت گرفت.

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)