کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

وبلاگ کیان، مرد کوچک

نی نی پارتی کیان جون

1392/12/5 17:08
نویسنده : الناز
1,710 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم

 

زمانی که توی دلم بودی من مطالبی درباره دوران بارداری از اینترنت سرچ میکردم که با نینی سایت آشنا شدم. و این خوش شانسی من بود که از طریق کلوب های این سایت با تعدادی خانم خوب که اونها هم مثل من باردار بودن آشنا بشم. اسم این کلوب "فرشته های ناز نازی شهرویور 91" بود. ما مامانها در طول دوران بارداریمون تجربه ها و احساساتمون رو از طریق این کلوب با هم در میون میذاشتیم تا اینکه شهریور ماه فرا رسید و نینی هامون یکی یکی بدنیا اومدن. و ما باز هم از طریق کلوبمون با هم در ارتباط بودیم و قدم به قدم بزرگ شدن نینی هامون رو با هم تجربه میکردیم، تا اینکه یه روز تصمیم گرفتیم همدیگرو ببینیم. اولین دیدار در رستوران بود که من چون چند روز بود به کلوب سر نزده بودم مطلع نشدم اما بعد از اون مریم جون مامان یاسی جون یه نینی پارتی گرفت و مارو هم دعوت کرد، فکر کنم تقریبا دی ماه 1391 بود و شما کوچولوها حدودا سه ماه و نیم داشتین.

 

اینم عکس های یادگاری از اون روز خوب


نی نی پارتی

 

 

نی نی پارتی 

 نی نی ها : کیان جون که لباس هندونه ای پوشیده از سمت چپ کیان به ترتیب پارمین جون، ارغوان جون، رونیا جون، کوروش خان، یاسی جون، باران جون، مهرسا جون و شادیسا جون.

 

بعد از اون یه بار دیگه اسفند ماه 1391 وقتی که پنج ماه و نیم داشتی دوستامونو توی رستوران اسفندیار دیدیم. موقع برگشت متوجه شدیم افسانه جونو نینی نازش پارمین جون تقریبا هم محله ای ما هستند به خاطر همین واسه برگشت به خونه با هم آژانس گرفتیم و وسط راه من متوجه شدم که کلیدهای خونه رو جا گذاشتم بابا هم محل کارش بود و نمیتونست بیاد. افسانه جون لطف کرد و مارو به خونشون برد تا بابا بیاد دنبالمون. وقتی رسیدیم من پوشک و لباسهای شما رو عوض کردم بغل بابای پارمین جون رفتی بعدش یه کمی هم کنار پارمین جون دراز کشیدی تا اینکه بابا اومد.

و

دومین نینی پارتی که ما هم دعوت بودیم توسط ساناز جون مامی مهراد جون در اردیبهشت ماه 1392 گرفته شد. اون روز واقعا به من خوش گذشت و تو هم حسابی با دوستات بازی کردی ساناز جون خیلی میزبان خوشرویی بود و خیلی تدارک دیده بود.

 

اینم عکس های یادگاری از اون روز

 

 نینی پارتی

 

 

نی نی پارتی

 

 

نی نی پارتی

 

 بعد از اون باز هم به نینی پارتی دعوت شدیم اینبار خونه شادیسا جون بودیم ششم تیر ماه 1392 مصادف با دهمین ماهگرد شادیسا جون. سانی جون مامان شادیسا خیلی مهربون بود و به ما خیلی خوش گذشت.

 

کیان با زیر پوش و شلوار صفا سیتی که همه عاشقش شده بودن


نی نی پارتی 

پارمین جون، امیر حسین جون و شادیساجون

 

 نی نی پارتی 

 شادیسا جون و امیرحسین حسابی با هم رفیق شدن انگاری 

 

نی نی پارتی

 

و باز هم نینی پارتی با دعوت بهار جون مامان باران جون در دوم مرداد 1392

 

 نی نی پارتی

و آخرین نینی پارتی که رفتیم بیست و پنجم مرداد 1392، خونه دینا جون بود. هدی جون مامان دینا هم خیلی زیاد تدارک دیده بود و حسابی ازمون پذیرایی کرد واقعا دستش درد نکنه.

 

نی نی پارتی

 

بقیه در ادامه مطلب

و

این بار دیگه نوبت ما بود که نینی ها و ماماناشونو  به خونمون دعوت کنیم. دلمون هم حسابی برای دوستامون تنگ شده بود چون از جشن تولد گروهی یکسالگی تون به بعد فقط یکبار دیگه مهر ماه در پارک مادران  دوستامونو دیده بودیم . نینی پارتی رو برای روز چهارشنبه شانزدهم بهمن ماه 1392 هماهنگ کردیم که اتقاقا یک روز خیلی خیلی برفی بود من از صبح که بیدار شدم همش نگران بودم نکنه به خاطر برف مهمونامون نتونن بیان اما خداروشکر اومدن و من از همشون ممنونم.

مهمونهای ما افسانه جون مامی پارمین گلی، بهار جون مامی باران جون، حدیث جون مامی امیرحسین جون، مریم جون مامی یاسی جون، نگین جون مامی مهرسا جون، سانی جون مامی شادیشا جون، ساناز جون مامی مهراد جون. هدی جون مامی دینا گلی و عسل جون مامی رونیا هم دعوت بودن اما متاسفانه نتونستن بیان هدی جون به دلیل اینکه راهش دور بود و بارش برف جاده رو خطرناک کرده بود و عسل جون هم نتونسته بود از محل کارش مرخصی بگیره و خلاصه حسابی جاشون خالی بود.

چند روزی که تا اومدن مهمونها مانده بود به خونه رسیدیم و خرید کردیم و تدارک دیدیم.

عکس دسته جمعی نی نی ها

 نی نی پارتی

  وقت ناهار

 نی نی پارتی

 باران جون مهربون در حال غذا دادن به پارمین جون

نی نی پارتی

 نانای بعد از ناهار با آهنگ کارتون پخش شده از تی وی

نی نی پارتی

 شادیسا جون ( یعنی عاشق شیطنت هاتم عزیزم)

نی نی پارتی

شادیسا جون در حال کشیدن کامیون

نی نی پارتی

یاسی خوشگله (یه اتفاقی که افتاد و من خیلی خیلی ناراحت شدم افتادن یاسی از تخت بود که خداروشکر طوری نشد شب هم زنگ زدم حالش رو از مریم جون پرسیدم خداروشکر خوب بود.)

نی نی پارتی

امیر حسین جون و مهراد جون ( ما گیج خوابیم اما مقاومت میکنیم)

نی نی پارتی

خلاصه اونروز خیلی به ما خوش  گذشت من از اینکه دوستای نازت پیشمون بودن و باهاشون بازی میکردی خوشحال بودم و خودم هم در کنار مامانای خوبشون شاد شدم. 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

سانی مامی شادیسا
4 اسفند 92 0:29
چه خوب که از اولین دیدار تا حالا رو یکجا توی یه مطلب نوشتی . تجدید خاطره خوبی بود.... از مهمون نوازیتون خیلی خیلی ممنون به ما خیلی خوش گذشت و دختر شیطون ما حسابی خونه ی تمیزتون رو بهم ریخت شرمنده [خواهش میکنم عزیزم به ما هم خیلی خوش گذشت بازم بیاید]